دوم دبیرستان که بودم زمستون یه پالتوی قرمز 4 خونه خریدم خیلی دوسش داشتم یکی از هم کلاسیام همون اول صبح برگشت بهم گفت شبیه پارچه زیرسفره ایمونه. من نگاش کردم و خیلی جدی گفتم زیر سفره ایه قشنگی دارید مامانت باید خیلی خوش سلیقه باشه بخاطر انتخابش 

الان سالها میگذره و من با اینکه مدنهاست دیگه نمیپوشمش چون بهم تنگ شده  هر بار که اون پالتورو میبینم یاد این میفتم که زندگی پره ازین جور ادما که میخوان مسخرم کنن میخوان بکوبوننم و من باید درست شبیه همون لحظه اروم باشم اروم تر از یه اقیانوس

هیچی نباید بتونه افکار منو متلاطم کنه 

و زندگی همونه توی ابعاد و زوایای دیگه ای و با نقش های به ظاهر متفاوتی که تغییر ماهیت ندادن 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فرهنگ فرادید خانه خلخال و کوثر تلخـ انـ تحول دانشگاه دانلود برترین رمان های تخیلی کاهش وزن بدون رژیم غذایی دانلود رایگان مجموعه جدیدترین ها روان کننده بتن در سیمان