داشتم فکر میکردم چقدر دلم میخواست این مانتوی سرخم را تن کنم برم ونک به آکاردئون مهرداد خیره شوم و صدایش را حل کنم در جانم  در حالی که گل های زرد و نارنجی کوچکی در دستم نگه داشتم و از دور اشک میریزم 

 

راستی اولین کسی که تحویل 98 را همان نیمه شب به من تبریک گفت امسال دیگر هیچ نوشته ای از او به دستم نرسید          گذر زمان چیز تلخیست

من فقط همه چیز رو جدی میگرفتم ، نه سخت . 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

موج کویر ♥ کلبه ی عشق علی و زهرا ♥ بهترین آفرهای آژانس های مسافرتی تهران Lupita 1.000.000.000نفر ققنوس بی بال در اوج آسمان Dawn جمتیو :: GemTio نسيم جمهوری اسلامی قفقاز